جدول جو
جدول جو

معنی بلقان آباد - جستجوی لغت در جدول جو

بلقان آباد
(بُ)
دهی از دهستان درب قاضی بخش سرولایت شهرستان نیشابور. سکنۀ آن 503 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ)
دهی از دهستان ییلاق، بخش حومه شهرستان سنندج. سکنۀ آن 1500 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
یکی از بخشهای ششگانه مرکزی تبریز استان سوم آذربایجان ومحدود است: از شمال به بخش ورزقان از شهرستان اهر از جنوب به بخش سراسکند، از خاور به بخش آلان براغوش وبخش مرکزی شهرستان سراب و از باختر بشهرستان اسکو. تغییرات جوی این بخش در تابستان بعلاوۀ 30 تا 35 و حداقل آن در زمستان منهای 17 تا 18 درجه می باشد. هوای این بخش سرد و سالم و آبش از چشمه سارها و قنوات و رودخانه های محلی به اسم رودشهری در دهستان عباسی و رود اوجان در اوجان و بارنج چای در دهستان سهندآباد تأمین میشود. مقدار باران سالیانه به 320 میلیمتر میرسد. گردنۀ شبلی بارتفاع 1654 گز که شوسۀ تبریز و تهران از آن میگذرد در دهستان مهران رود این بخش و کوه سهند بارتفاع 3700 گز در جنوب این بخش واقع است. محصول عمده اش غلات، میوه، صیفی، سبزی و درخت تبریزی میباشد. این بخش از چهار دهستان بشرح زیر تشکیل میشود:
دهستان پارچه آبادی جمعیت (نفر)
اوجان 43 17702
عباسی 44 17943
سهندآباد 40 19949
مهرانرود 64 40259
جمع کل 191 95403
قراء مهم آن عبارتند از: لیقوان، بستان آباد، تکمه داش، قبچاق، شنگول آباد، کلوانق، آلانق، بخشایش، کردکندی، باشسیز، حاجی آقا، قره بابا و انباردان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بِ قَ)
دهی از دهستان کورایم، بخش مرکزی اردبیل، شهرستان اردبیل. سکنۀ آن 587 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از دهستان حسنوند بخش سلسلۀ شهرستان خرم آباد در 3 هزارگزی جنوب الشتر و یکهزار گزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به الشتر. جلگه و سردسیر است. سکنۀ آن 60 تن شیعۀ فارسی زبانند. آب آن از سرآب پاپی و محصول آن غلات و حبوبات، و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد و ساکنان آن از طایفۀ حسنوند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است جزء دهستان فشافویۀ بخش ری شهرستان تهران. دارای 184 تن سکنه است. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، صیفی، چغندرقند، باغات. راه آن مالرو است و از حسن آباد ماشین میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است از بخش دره شهر شهرستان ایلام، با 1480 تن سکنه. آب آن از رود خانه سیمکان. محصول آن غلات و حبوب و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نام شهری به مداین و معرب آن ساباط است. (از اصمعی). این شهر در یک فرسخی زیر شهر بهرسیر (به اردشیر) از شهرهای مداین واقع بوده است. (از جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی ص 36). و رجوع به ساباط در همین لغت نامه شود، سنگها که در سرا و جز آن گسترده باشند. (منتهی الارب). حجر و سنگ که در خانه فرش شود. (از اقرب الموارد). تخته های سنگ که بدان زمین را فرش کنند. (از المنجد)، در اصطلاح امروزین عرب زبانان، اسفالت، هر زمین که بر آن سنگ یا خشت پخته گسترده باشند. (منتهی الارب). زمین که بوسیلۀ ’بلاط’ یا بوسیلۀ آجر فرش شده باشد. (از اقرب الموارد) : مسجدها الجامع من أجمل المساجد، فی صحنه برکه ماء و یطیف به بلاط عظیم الاتساع. (ابن بطوطه)، بلاطالارض، روی زمین، یا منتهای صلب از زمین. (منتهی الارب). رویۀ زمین، و گویند منتهای صلب از آن، و گویند آنچه سخت باشد از متن و پشت آن. (از ذیل اقرب الموارد)، بلاطالملک، کاخ شاهی، و مجازاً، مجلس و بزرگان پادشاه. (از المنجد). دربار. دربار شاهی، بخیل. (اقرب الموارد)، فقیر و معدم. (اقرب الموارد) .گویند ’ماذا یأخذ الریح من البلاط’، یعنی باد از شخص بخیل یا از فقیر چه گیرد. (از اقرب الموارد)، هی حسنه البلاط، مجازاً، یعنی او زنی است زیبا هنگام برهنگی. (از ذیل اقرب الموارد از الاساس)
لغت نامه دهخدا
بادشمال شرقی، باد باران زای مؤثر و قوی که خشک ترین هوایی
فرهنگ گویش مازندرانی